تخت جمشید-پارسَه یا تخت جمشید نام یکی از شهرهای باستانی ایران است که سالیان سال پایتخت هخامنشیان بوده است. اسکندر مقدونی سردار یونانی به ایران حمله کرد و تخت جمشید را به آتش کشید. اما ویرانههای این مکان هنوز هم در مرودشت در نزدیکی شیراز مرکز استان فارس برپا است. تخت جمشید هماکنون یکی از آثار جهانی ثبت شدهٔ ایران در یونسکو است.
نام تخت جمشید تخت جمشید نام امروزی «پارسَه» است. «پارسه» از زبان پارسی باستان است و یونانیان آن را پِرسپولیس (به یونانی یعنی «پارسه شهر») خواندهاند. این بنا را تخت جمشید یا قصر شاهی جمشید پادشاه اسطورهای ایران مینامند که در شاهنامه فردوسی آمده است. آنگونه که در منابع متعدد و گوناگون تاریخی آمدهاست ساخت تخت جمشید در حدود ۲۵ قرن پیش در دامنه غربی کوه رحمت، به عبارتی میترا یا مهر و در زمان داریوش کبیر آغاز گردید و سپس توسط جانشینان وی با تغییراتی در بنای اولیه آن ادامه یافت. بر اساس خشت نوشتههای کشف شده در تخت جمشید ،در ساخت بنای تخت جمشید معماران، هنرمندان، استادکاران، کارگران، زنان و مردان بیشماری شرکت داشتند که علاوه بر دریافت حقوق از مزایای بیمه کارگری نیز استفاده میکردند. ساخت تخت جمشید این مجموعه بزرگ و زیبا بنا به روایتی ۱۲۰ سال به طول انجامید.
چگونگی سازه تخت جمشید وسعت کامل کاخهای تخت جمشید ۱۲۵ هزار متر مربع است که بر روی سکوئی که ارتفاع آن بین ۸ تا ۱۸ متر بالاتر از سطح جلگهٔ مردوشت است، بنا شدهاند و از بخشهای مهم زیر تشکیل یافته است: کاخهای رسمی و تشریفاتی تخت جمشید (کاخ دروازه ملل) سرای نشیمن و کاخهای کوچک اختصاصی خزانهٔ شاهی دژ و باروی حفاظتی پلکانهای ورودی سکو و دروازهٔ خشایارشا
ورود سکو، دو پلکان است که روبروی یکدیگر و در بخش شمال غربی مجموعه تخت جمشید قرار دارندکه همچون دستانی است که آرنج خویش را خم کرده و بر آن است تا مشتاقان خود را از زمین بلند کرده و در سینه خود جای دهد. این پلکانها از هر طرف ۱۱۱ پلهٔ پهن و کوتاه(به ارتفاع۱۰ سانتیمتر) دارند. بر خلاف عقیده بسیاری از مورخین که مدعی بودند ارتفاع کم پلهها به خاطر این بوده که اسبها نیز بتوانند از پلهها بالا بروند، پلهها را کوتاهتر از معمول ساختهاند تا راحتی و ابهت میهمانان (که تصاویرشان با لباسهای فاخر و بلند بر دیوارهای تخت جمشید نقش بسته) هنگام بالا رفتن حفظ شود. بالای پلکانها، بنای ورودی تخت جمشید، «[دروازه بزرگ]» یا «[دروازه خشایارشا|دروازهٔ خشایارشا]» یا دروازه ملل، قرار گرفتهاست. ارتفاع این بنا ۱۰ متر است. این بنا یک ورودی اصلی و دو خروجی داشتهاست که امروزه بقایای دروازههای آن برجاست. بر دروازهٔ غربی و شرقی طرح مردان بالدار و بر و طرح دو گاو سنگی با سر انسانی حجاری شده است. این دروازهها در قسمت فوقانی با شش کتیبهٔ میخی تزیین یافتهاند. این کتیبهها پس از ذکر نام اهورامزدا به اختصار بیان میکند که: «هر چه بدیده زیباست، به خواست اورمزد انجام پذیرفتهاست.»
دو دروازه خروجی تخت جمشید یکی رو به جنوب و دیگری رو به شرق قرار دارند و دروازه جنوبی رو به کاخ آپادانا، یا کاخ بزرگ بار،قرار دارد.
پلکانهای کاخ آپادانا کاخ آپادانا در تخت جمشید در شمال و شرق دارای دو مجموعه پلکان است. پلکانهای شرقی این کاخ که از دو پلکان – یکی رو به شمال و یکی رو به جنوب – تشکیل شدهاند، نقوش حجاریشدهای را در دیوار کنارهٔ خود دارند. پلکان رو به شمال نقشهایی از فرماندهان عالیرتبهٔ نظامی مادی و پارسی دارد در حالی که گلهای نیلوفر آبی را در دست دارند، حجاری شدهاست. در جلوی فرماندهان نظامی افراد گارد جاویدان در حال ادای احترام دیده میشوند. در ردیف فوقانی همین دیواره، نقش افرادی در حالی که هدایایی به همراه دارند و به کاخ نزدیک میشوند، دیده میشود. بر دیوارهٔ پلکان رو به جنوب تصاویری از نمایندگان کشورهای مختلف به همراه هدایایی که در دست دارند دیده میشود. هر بخش از این حجاری اختصاص به یکی از ملل دارد که در شکل زیر مشخص شدهاند : ۱- مادیها ۲- عیلامیها ۳- پارتها ۴- سغدیها ۵- مصریها ۶- باختریها ۷- اهالی سیستان ۸- اهالی ارمنستان ۹- بابلیها ۱۰- اهالی کلیکیه ۱۱- سکاهای کلاهتیزخود ۱۲- ایونیها ۱۳- اهالی سمرقند ۱۴- فنیقیها ۱۵- اهالی کاپادوکیه ۱۶- اهالی لیدی ۱۷- اراخوزیها ۱۸- هندیها ۱۹- اهالی مقدونیه ۲۰- اعراب ۲۱- آشوریها ۲۲- لیبیها ۲۳- اهالی حبشه
کاخ آپادانا کاخ آپادانا از قدیمیترین کاخهای تخت جمشید است. این کاخ که به فرمان داریوش بزرگ در تخت جمشید بنا شدهاست، برای برگزاری جشنهای نوروزی و پذیرش نمایندگان کشورهای وابسته به حضور پادشاه استفاده میشدهاست.
این کاخ توسط پلکانی در قسمت جنوب غربی آن به «کاخ تچرا» یا «کاخ آینه» ارتباط مییابد. کاخ آپادانای تخت جمشید از ۷۲ ستون تشکیل شدهاست که در حال حاضر ۱۴ ستون آن پابرجاست ته ستونهای ایوان کاخ گرد ولی ته ستونهای داخل کاخ مربع شکل میباشد.
کاخ تچر تچر یا تچرا به معنای خانه زمستانی میباشد.این کاخ نیز به فرمان داریوش کبیر در تخت جمشید بنا شده و کاخ اختصاصی وی بودهاست. روی کتیبهای آمده : «من داریوش این تچر را ساختم.» این کاخ یک موزه خط به شمار میرود از پارسی باستان گرفته در این کاخ کتیبه وجود دارد تا خطوط پهلوی بالای ستونها از نمای جلوییهای مصری استفاده شدهاست. قسمت اصلی کاخ توسط داریوش بزرگ و ایوان و پلکان سنگی جنوبی توسط خشایار شاه و پلکان سنگی غربی توسط اردشیر دوم بنا شدهاست.
تخت جمشید,پارسَه,عکس تخت جمشید,عکسهای تخت جمشید
تخت جمشید
کاخ هدیش یکی دیگر از کاخ های تخت جمشید کاخ هدیش است.این کاخ که کاخ خصوصی خشایارشاه بودهاست در مرتفعترین قسمت صفهٔ تخت جمشید قرار دارد. این کاخ از طریق دو مجموعه پلکان به کاخ ملکه ارتباط دارد. احتمال میرود آتش سوزی از این مکان شروع شده باشد به خاطر نفرتی که آتنیها از خشایارشا داشتند به خاطر به آتش کشیده شدن آتن به دست وی. رنگ زرد سنگها نشان دهنده تمام شدن آب درون سنگها به خاطر حرارت است. اینجا مکان کوچکی بوده ۶*۶ ستون قرار داشتهاست. به خاطر ویرانی شدیدی که شده اطلاعات زیادی در مورد این کاخ تخت جمشید در دسترس نیست خیلیها از اینجا به عنوان کاخ مرموز نام بردهاند. هدیش به معنای جای بلند میباشد و چون خشایار شاه نام زن دوم او هدیش بودهاست نام کاخ خود را هدیش میگذارد این کاخ در جنوبی ترین قسمت صفه قرار دارد و قسمتهای زیادی از کف از خود کوه میباشد.
کاخ ملکه یکی دیگر از کاخ های تخت جمشید کاخ ملکه است،این کاخ توسط خشایارشا ساخته شدهاست و به نسبت سایر بناها در ارتفاع پایینتری قرار گرفتهاست. بخشی از این کاخ در سال ۱۹۳۱ توسط شرقشناس مشهور، پرفسور ارنست امیل هرتزفلد، خاکبرداری و از نو تجدیدبنا شد و امروزه به عنوان موزه و ادارهٔ مرکزی تأسیسات تخت جمشید مورد استفاده قرار گرفتهاست.
ساختمان خزانهٔ شاهنشاهی تخت جمشید این ساختمان که شامل چندین تالار، اطاق و حیاط تشکیل شدهاست با دیوار عظیمی از بقیهٔ تخت جمشید جدا میشود.
کاخ صدستون کاخ صد ستون یکی دیگر از کاخ های تخت جمشید است،وسعت این کاخ در حدود ۴۶۰۰۰ مترمربع است و سقف آن بهوسیلهٔ صد ستون که هر کدام ۱۴ متر ارتفاع داشتهاند، بالا نگه داشته میشدهاست.
کاخ شورا یکی دیگر از کاخ های تخت جمشید کاخ شورا است.به این مکان کاخ شورا یا تالار مرکزی میگویند. احتمالاً شاه در اینجا با بزرگان به بحث و مشورت میپرداختهاست. با توجه به نقوش حجاری شده از یکی از دروازهها شاه وارد میشده و از دو دروازه دیگر خارج میشدهاست. به این دلیل به این جا کاخ شورا میگویند که در اینجا دوسر ستون انسان وجود داشته که جاهای دیگری نیست و سر انسان سمبل تفکر است.
تخت جمشید,پارسَه,عکس تخت جمشید,عکسهای تخت جمشید
تخت جمشید
سرانجام تخت جمشید مجموعه کاخهای تخت جمشید، در سال (۳۳۰ پیش از میلاد) به دست اسکندر مقدونی به آتش کشیده شد و تمام بناهای آن به صورت ویرانه در آمد. از بناهای بر جای مانده و نیمه ویرانه، بنای مدخل اصلی تخت جمشید است که به کاخ آپادانا معروف است و مشتمل بر یک تالار مرکزی با ۳۶ ستون و سه ایوان ۱۲ ستونی درقسمتهای شمالی، جنوبی و شرقی است که ایوانهای شمالی و شرقی آن بهوسیله پلکانهایی به حیاطهای مقابل متصل و مربوط میشوند. بلندی صفه در محل کاخ آپادانا ۱۶ متر و بلندی ستونهای آن ۱۸ متر است. اینمجموعه در فهرست آثار تاریخی ایران و نیز در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است.
جایگاه کنونی تخت جمشید در دورهٔ نو و با بازگشت و پیدایش حس میهن خواهی در میان ایرانیان و ارج گذاری به گذشتگان این سرزمین شهر تخت جمشید اعتبار بسیاری یافت. در زمان حکمرانی خاندان پهلوی در ایران به بنای تخت جمشید توجه فراوانی گردید و محمدرضاشاه پهلوی جشنهای پادشاهی خویش را در این سازهٔ کهن انجام میداد.امروزه میتوان تخت جمشید را نامآورترین و دوستداشتنیترین سازه در ایران و در میان ایرانیان و همچنین نماد شکوه گذشتگان دانست.
هنر های معماری تخت جمشید یکی از هنرهای معماری در تخت جمشید این است که نسبت ارتفاع سر درها به عرض آنها و همین طور نسبت ارتفاع ستون ها به فاصلهء بین دو ستون نسبت طلایی است. نسبت طلایی نسبت مهمی در هندسه است که در طبیعت وجود دارد. این نشانگر هنر ابرانیان باستان در معماری است.
تخت جمشید مملو از شگفتی و فرهنگ درخشان مردمانی است که حتی ویرانه های آن امروز پس از گذشت 2500 سال مورد تحسین هر بیننده ایرانی و غیر ایرانی قرار می گیرد. به راستی راز این جاودانگی در چیست؟
تخت جمشید,پارسَه,عکس تخت جمشید,عکسهای تخت جمشید
تخت جمشید
1. تا کنون بیش از 30 هزار گل نبشته از کاوش های تخت جمشید به دست آمده که از نظر ابعاد و متن کوچک هستند اما به لحاظ محتوا از با ارزش ترین اسناد دوران هخامنشی به شمار می روند. بر اساس این گل نبشته های یافت شده از تخت جمشید که اکنون بیشترشان در آمریکا نگهداری می شوند مشخص شده که در این دوران، به کارگران دستمزد پرداخت می شد، حقوق زن و مرد برابر بود، زنان می توانستند کار کنند و یا کار نیمه وقت داشته باشند، زنان از حق ارث برابر برخورداربودند، مادران از حقوق زایمان و کودکان از حمایت های اجتماعی بهره مند می شدند.این تامین اجتماعی که به قول خانم پروفسور کخ حتی امروزه در کشوری مانند آلمان هم به صورت کامل انجام نمی شود، برای 500 سال پیش از میلاد به معجزه شبیه است. بی شک گل نبشته های اداریتخت جمشید، سندی قطعی و بی چون و چرا از نظام اداری و اجتماعی دوران هخامنشان هستند.
2.آپادانا یا تالار ستون دار ،کاخی در تخت جمشید است که بیش از ده هزار متر مربع وسعت دارد و در زمان باستان دارای 72 ستون بوده است. این کاخ تخت جمشید به دلیل ارتفاع حدود 20 متری ستون ها و فاصله غیر معمول آنها از یکدیگر، جز شاهکارهای هنر معماری دوران باستان است که دیگر نظیرش ساخته نشد. وزن هریک از ستون ها 90 تن بوده و بر فراز آنها سر ستون های گاو دو سر و یا شیر دو سر که هر کدام بیش از 1.5 تن وزن داشت قرار می گرفت. 3. آپادانا دارای دو جفت پلکان دو طرفه در سمت شمال و شرق است که طول هر یک از دیواره های آن 81 متر است. روی این دیواره های سنگی، صفی از سربازان، بزرگان کشوری و 23 قوم هدیه آور از ایران بزرگ را حک کرده اند. در مرکز این پلکان ها نقشی از پادشاه قرار داشته که در یک دست عصایی به نشانه پادشاهی دارد و در دست دیگر گل نیلوفری را به نشانه صلح و دوستی و دانش تقدیم هدیه آوران می کند. 4. در تخت جمشید بیش از سه هزار نقش برجسته و تندیس وجود دارد که بی شک بسیاری از آنها الهام گرفته از هنر میان رودان و آشور است اما بر خلاف آنها حتی یک مورد یافت نمی شود که به صحنه جنگ، صف اسیران، از بین بردن دشمنان و یا قدرت نمایی پادشاه پرداخته شده باشد بلکه همواره به اتحاد و دوستی اقوام اشاره دارند. 5. یکی از شگفت انگیز ترین بخش های تخت جمشید که معمولا هیچوقت دیده نمی شود، آبراهه های زیر زمینی آن است که بیش از دو کیلومتر طول دارند. هخامنشیان در برخی از قسمت ها صخره را تا نه متر تراش داده و پائین رفته اند و در بخش هایی نیز با افزودن سنگ های غول پیکر توانسته اند به شیب مورد نظر دست یابند. آنان با روش های خاص و مهندسی خود تدابیری اندیشیده بودند که آب بدون گل و لای از کانال خارج شود.
6. از دیگر شگفتی های بنای تخت جمشید این است که تمام تندیس ها و نقوش حجاری شده در تخت جمشید مزین به رنگ های متنوع بوده است. برای نمونه می توان به نقش داریوش در کاخ تچر تخت جمشید اشاره کرد. تاج داریوش از طلا، ریش وی از سنگ لاجورد، دستبند و گوشواره ها از سنگ های قیمتی بودند ولی امروز فقط سوراخ های محل نصب این زیورآلات بر نقش باقی مانده اند اما هنوز در حاشیه لباس وی می توان آثار نقوش بسیار ریزی را یافت که با رنگ های زیبا برجسته می شده اند.
7. از دیگر شگفتی های بنای تخت جمشید می توان به معادن سنگ آن اشاره کرد.مهندسان و معدنکاران می توانستند با ابزارهای ساده خود سنگ هایی حتی به وزن 250 تن را از معدن استخراج و سالم به پائین کوه منتقل و پس از ایجاد طرح اولیه آن را به تخت جمشید انتقال دهند.
8. از دیگر شگفتی های بنای تخت جمشید این است که به نظر می رسد بزرگی و یا کوچکی سنگ برای سنگ تراشان ماهر هخامنشی تفاوتی نداشته است. آنان عطردان و گلدان هایی تراشیده اند که قطر دهانه آنها بسیار کمتر از قطر داخلی بدنه است و گویای آن است که می توانستند سنگ را به صورت دورانی به گردش درآورده و با ابزار های خاص داخل آنرا تراش دهند.
9.از دیگر شگفتی های بنای تخت جمشید این است که برای برهم نهادن پایه ستون، قلمه ستون، گل ستون، سر ستون و یا جرزهای درگاه ها هیچ نوع ملاتی به کار نمی بردند و تنها با روش خاصی دو سطح تحتانی و فوقانی سنگ را پاک تراش می کردند. این روش باعث می شد تا ستون و درگاه ها در مقابل نیروی زلزله پایدار بمانند.
10. بر اساس متون تاریخی و کتیبه های موجود، در پیرامون تخت جمشید شهری به نام پارسه وجود داشته که هزاران نفر در آن زندگی می کردند. امروز نشانه های کمی از شهر پارسه بر سطح دشت باقی مانده است ولی کاوش گران به دنبال آن هستند تا این شهر را از زیر خاک های کشاورزی بیرون آورند.
11. به نظر می رسد که انتخاب کوه مهر یا رحمت برای ساخت بنای تخت جمشید، به دلیل تقدس آن بوده است. از جمله نشانه های تقدس می توان به تدفین های بسیار متنوع از ادوار گوناگون در دامنه این کوه اشاره کرد که به شکل گورهای مخروطی لاشه سنگی، گورهای حفر شده در سنگ های مکعبی و یا حفره های محل نگهداری استخوان خود نمایی می کنند. 12. امروز هیچ اثری از سقف چوبی کاخ های تخت جمشید بر جای نمانده است اما خوشبختانه باستان شناسان و پژوهشگران به درستی دریافتند که نقش حجاری شده بر سینه آرامگاه های پادشاهان هخامنشی، در واقع همان نقش کاخ داریوش است و بدین ترتیب موفق شدند بر اساس آن، سقف بخشی از کاخ ملکه را که امروز به موزه تخت جمشید تبدیل شده بازسازی کنند.
13. بی شک از همان آغاز برپا کردن تخت جمشید، یکی از دغدغه های مهم معماران، حفاظت مجموعه در مقابل عوامل طبیعی و به ویژه بارش باران بوده است. ناودان های آجری و قیر اندود، تنبوشه ای، پرشی، کانال های روباز و چاه سنگی از جمله تدابیری هستند که مجموعه را از گزند سیلاب ها محفوظ می کردند. 14. روش های مرمت و نگهداری از بناهای تخت جمشید در دوران باستان، به نوبه خود بسیار شگفت انگیز است. از آنجا که هیچگاه ساخت و ساز تخت جمشید به پایان نرسید می توان نتیجه گرفت که همواره بناها و نقوش آن می توانستند در اثر کوچک ترین ضربه ای دچار آسیب شوند ولی معماران با پیش بینی های بسیار ماهرانه خود از این احتمالات جلو گیری و در صورت نیاز با ابتکارات خاصی به ترمیم قطعه سنگ آسیب دیده پرداخته اند.
15. از دیگر شگفتی های تخت جمشید می توان به اهمیت پیام رسانی آن برای آیندگان اشاره کرد. داریوش فرمان داد تا چهار لوح زرین را به همراه چهار لوح سیمین و تعدادی سکه در زیر پی چهار گوشه آپادانا قرار دهند تا بدین شکل بتواند پیامش را شاید در 2500 سال بعد به گوش ما و آیندگان برساند. همچنین وی در بخشی از چهار کتیبه حک شده بر دیوار جنوبی تخت جمشید چنین می گوید: این سرزمین را اهورامزدا از دشمن، از سال بد، از دروغ بپایاد. بدین سرزمین دشمن، بدسالی، دروغ میاد. این را من از اهورامزدا با ایزدان خاندان شاهی به نماز خواستارم..
امیریل ارجمند و یاسمینا باهر، دومین عید از زندگی مشتركشان را تجربه میكنند و حال و هوای بهاری خاصی در زندگیشان جریان دارد. آنها صداقت خاصی در كلام و رفتارشان دارند و همین صداقت در زندگیشان نیز كاملا نمود دارد و معتقد هستند كه صداقت میتواند پایه اصلی یك زندگی باشد. در روزهای منتهی به نوروز با این زوج دوستداشتنی برای خرید جام و آینه كه یكی از اجزای سفره هفتسین است، همراه شدیم
حس عجیب و زیبای نوروز امیریل: همیشه نوروز برای من معنی زندهشدن و تولد دوباره را دارد. این حس را دارم كه اگر دردی یا رنجی داری یا چیزی آزارت میدهد با تمام شدن زمستان آن را كنار میگذاری و با حس تازهای وارد نوروز میشوی. نوروز تازگی را در روحیه انسان ایجاد میكند كه این تازگی در طبیعت و شهر و انسانها نمایان است. یاسمینا: نوروز برای من یك حس دوگانه دارد؛ هم خوشحالكننده است و هم ناراحتكننده. به این دلیل ناراحتكننده است كه حس میكنم یك سال دیگر گذشته و چه كارهای عقبافتادهای داشتهام كه موفق به انجام آنها نشدهام یا خداییناكرده چه كسانی را از دست دادهام و حتی اینكه یكسال پیرتر شدهام كه این جنبههای غمانگیز عید برای من است ولی جنبههای مثبت آن همیشه بیشتر و مهمتر است؛ اینكه همهچیز شروعی تازه پیدا میكند. از فصل بهار گرفته تا طبیعت و زندگی و. . . همه و همه وارد زندگی تازهای میشوند و این انرژی و حس مثبت را به انسان نیز انتقال میدهند. عیدیهای جالب و عجیب امیریل: همه چیز در نوروز جالب است؛ چراكه برای هر اتفاق و هر سنتی یك تحلیل وجود دارد و معنی خاصی دارد اما برای من جالبترین موضوع در نوروز این است كه آدمها به هم نزدیكتر میشوند، به همدیگر لبخند میزنند و این اتفاقی است كه حاصل سنتها و نمادهای نوروز است. یاسمینا: عیدی گرفتن برایم خیلی جالب است. (باخنده) البته الان عیدی گرفتنها هم بیشتر شده است و به جز خانواده خودم، خانواده همسرم هم به من عیدی میدهند و عیدی گرفتن از دوتا خانواده واقعا جذاب و جالب است. البته ناچار هستم به خواهرزاده و برادرزادهام عیدی بدهم ولی دركل دوست دارم بیشتر عیدی بگیرم.
امیریل: من هم تا زمانیكه عیدی میگرفتم رابطهام با عیدی خیلی خوب بود، (باخنده) هرچند حالا هم كه عیدی میدهم باز هم رابطه خوبی با عیدی دارم؛ البته وقتی كار میكنیم و بتوانیم حقوقمان را سرموقع بگیریم، قطعا رابطه بهتری هم با عیدی دادن پیدا میكنیم. من از كودكی دوست داشتم عیدیهایم را جمع كنم و درواقع تنها زمانی بود كه استقلال مالی پیدا كرده و برای پولم برنامهریزی میكردم و حالا هم به دلیل همین حس دوست دارم به دیگران عیدی دهم. جام و آینه و خاطرهبازی یاسمینا: خرید جام و آینه برای سفره هفتسین مجله ایدهآل، دقیقا مرا یاد زمانی انداخت كه نزدیك مراسم ازدواجمان بودیم و با مادرهمسرم رفتیم جام و آینه خریدیم. جالب است كه موقع عكاسی به این موضوع فكر میكردم كه چقدر زود گذشت و حالا كه دومین عید زندگی مشترك را پشتسر میگذارم، همه آن خاطرات برایم زنده شد. امیریل: جام و آینه مرا یاد فضای ازدواج و سفره عقد خودم انداخت و شیرینی شروع زندگی مشتركمان با یاسمینا. خدا را فراموش نكنیم یاسمینا: برای همه اول از همه آرزوی سلامتی میكنم چون مهمترین چیز در زندگی همین است. بابت داشتهها و نداشتهها خداوند را شكر كنید چون قطعا حكمتی در تمام آنها بوده است. همیشه قدر خانواده و اطرافیانتان را بدانید و عشق را هرگز فراموش نكنید چون بدون عشق نمیتوان زندگی كرد.
امیریل: حس میكنم چون نوروز فضای قدرتمندتری دارد و مردم كدورتها را كنار میگذارند و به هم نزدیكتر هستند، در نتیجه خداوند هم نگاه ویژهتری به آدمها دارد و صدای مردم بهتر به گوش خداوند میرسد. حس میكنم در این ایام هركسی آرزویی كند، برآورده میشود. آرزوی من برای همه و همه این است كه انشاءالله همیشه سالم و سلامت باشند و در كنار هم به آرامش برسند. هیچوقت خدا را فراموش نكنند و آرزو میكنم كه خداوند همیشه به ما نگاه كند.
شقایق فراهانی در خانوادهای رشد كرده كه هنر و اهمیت به آن یكی از اولویتهای اصلی بوده و تكتك اعضای این خانواده در عرصههای هنری، به مدارج بالایی رسیدهاند. شقایق فراهانی در خانوادهای رشد كرده كه هنر و اهمیت به آن یكی از اولویتهای اصلی بوده و تكتك اعضای این خانواده در عرصههای هنری، به مدارج بالایی رسیدهاند. او كه فرزند و تربیتشده اساتیدی چون استاد بهزاد فراهانی و استاد فهمیه رحیمنیا میباشد، خودش در 20سالگی مادر شده است و حالا سالهاست كه در كنار هنر بازیگری، هنر مادرشدن را نیز در زندگیاش به نمایش گذاشته. صحبتهای او درباره كار، خانواده و زندگی بسیار جذاب و دوستداشتنی است. پركاری سالهای اخیر خوشبختانه در یكی، دو سال اخیر پیشنهادات خوبی در سینما و تلویزیون به من شده و همین باعث شده پركار باشم. در جشنواره هم كارهای خوبی را در بخشهای مختلف داشتم كه خوشحالم از اینكه این فیلمها فرصت حضور در جشنواره را پیدا كردند. نكتهای كه در این فیلمها وجود داشت این بود كه نقشهای متفاوتی با یكدیگر بودند و همین موضوع برایم جذاب بود كه در نقشهای متفاوت دیده شوم. متفاوت و باورپذیر بدون شك خیلی از دوستان و همكاران من در عرصه بازیگری دوست دارند در نقشهای متفاوت از كارهای قبلیشان حضور داشته باشند چرا كه كلیشه شدن برای هیچكس خوشایند نیست. من هم دوست دارم نقشهای متفاوتی بازی کنم و از طرف دیگر دوست دارم نوع بازیام برای مخاطب باورپذیر باشد. این موضوع را قبلا هم گفتهام كه اگر مخاطب هنگام تماشای فیلم این حس را داشته باشد كه من برایش فقط نقش بازی میكنم، من شكست خوردهام! از غم نان تا عشق من کارهای متعددی را بازی کردهام که بیشترشان را دوست دارم. جاهایی بوده که به عللی مانند همان غم نان معروف یا رودربایستی رفتهام سر یك فیلم اما نمیتوانم بگویم همه کارهایم را اینطوری انتخاب کردهام. خیلی از کارهایی را که بازی کردهام واقعا دوست دارم و برایشان زحمت کشیدهام. الگویی برای همیشه در میان بازیگران، چهرههای مختلفی بودهاند که هنر و تواناییهایشان را قبول داشتم ولی چندان به این مساله که الگویی داشته باشم، فکر نکردهام. بازیگر باید خودش باشد؛ نه حتی کپی خوب یک نمونه قبلی. اصلا زیبایی بازیگری به همین تنوع آن است نه تکرار شدنهای متوالی. با این همه سوسن تسلیمی را یکی از بهترینها میدانم که حتی سالها بعد از آنکه در سینمای ما حضور ندارد اما هنرش مانند اثری پررنگ و تازه در بازیگری میدرخشد. زنان سرزمین من به زنهای مهمی که در سینما اثرگذار بودهاند احترام میگذارم. به نظرم خود ما باید به ارزش زن اضافه کنیم. من هر نقشی را بازی نمیکنم و در زندگی هم به زن بودن خودم افتخار میکنم. از اینکه بروم در کاری یک زن بیتاثیر و خنثی باشم حذر میکنم و دوست ندارم زن را چیزی در حد گلدان و مبل و... در صحنه پایین بیاورم که تاثیری در فیلم ندارد و فقط ابزار است. برای همین زنانی را که در سینما برای رشد جایگاهشان تلاش کردهاند دوست دارم و به آنها احترام میگذارم؛ چه بازیگر، چه کارگردان، چه نویسنده، چه در هر رشته دیگری که کار کردهاند. به دنبال استعداد در خانه ما هر کسی استعدادش در زمینهای بیشتر بود. برادرم در طراحی و نقاشی و من هم در بازیگری. برای همین وقتی میخواستیم وارد فضای بازیگری شویم، پدر و مادرم با حضور ما در سینما و این رشته خیلی موافق نبودند. البته در نهایت آدمها خودشان مسیر خودشان را پیدا میکنند و اتفاقهای خوبی را تجربه میکنند، چیزی که شاید در آن سالها برای من کمتر رخ داد. مادری کم سن و سال مادر شدن از آن حسهایی است که تا تجربه نکنید نمیتوانید دربارهاش صحبت کنید. این اتفاق بزرگترین اتفاق در زندگی یک زن است. من خیلی زود و در 20 سالگی مادر شدم و بابت آن بسیار خوشحالم. شما با آمدن فرزند چیزهایی را به دست میآورید که با هیچچیز در دنیا قابل مقایسه نیست. من در زندگی به لحظات سختی رسیدم که اگر وجود پسرم، سام نبود واقعا نمیتوانستم تحمل کنم. جالب است که مادر شدن، یک دفعه شما را بزرگ میکند و من آن زمان حس نمیکردم 20 ساله هستم. به خاطر پسرم بیشک جاهایی بوده که من نتوانستم آنطور که باید برای سام مادری کنم اما این در زندگی همه روی میدهد و نمیتوان گفت صرفا زنان بازیگر یا مردان بازیگر در مورد بچههای خود کوتاهی میکنند. به دنیا آوردن یک بچه آنقدر مسوولیت بزرگی است که شما همیشه نگرانید نتوانید درست از پس آن بربیایید. من گاهی نتوانستم خواستههای بهجای پسرم را انجام دهم اما سعی کردهام به اشکال دیگر، این نبودنها را جبران کنم. مادر و پدر حامی بدون شك هر انسانی در زندگی نیاز به حمایت والدین خود دارد. برای من كه دقیقا همین طور بوده و حس میكنم خیلی خوشبخت بودهام كه چنین پدر و مادری داشتهام. پدر و مادرم درواقع بالهای پرواز من در زندگی بودهاند و نقشی كلیدی در زندگی من داشتهاند. قطعا اگر در خانواده دیگری متولد شده بودم، سرنوشت دیگری داشتم. بازیگران لوکس و پولدار بازیگری همیشه برای خیلی از مردم یک مرحله از ترقی مالی به حساب آمده که فکر میکنند بازیگرها پولهای آنچنانی و خانههای لوکس و زندگی اشرافی دارند. اما واقعا درصد کمی از جامعه بزرگ هنری از خودشان خانه دارند. عده زیادی از آنها حتی هنوز بعد از سالها مستاجر هستند و اگر اتفاقی برایشان بیفتد یک بیمه ساده هم ندارند. فکر میکنید چند بازیگر پشتوانه مالی خوبی دارند که اگر در سال به هر علتی کاری به آنها پیشنهاد نشد به راحتی و با آرامش و بیدغدغه زندگی خود را سپری کنند. ما درست برعکس جهان رفتار میکنیم و هنرمندانمان فقط یک ظاهر لوکس دارند. پذیرفتن واقعیتها باید منطقی صحبت كنم و واقعیتها را بگویم. من هم مانند هر مادر دیگری با فرزندم دچار چالشهایی شدهام و هیچكس نمیتواند بگوید كه هرگز با فرزندش دچار مشکل نشده است ولی همیشه سعی كردهام این چالشها را مدیریت و آنها را برطرف كنم چرا كه با از بین بردن هر مشكل، مهر میان مادر و فرزند بیشتر و محكمتر میشود. رهاتر از رهایی نباید زندگی را سخت بگیریم. گاهی نباید به چیزهایی که داریم آنقدر وابسته شویم که نهتنها نبودشان بلکه حتی فکر نبودشان هم ما را آزار بدهد. خوب است کمتر خودمان را با زنجیرهای دست و پاگیری که اجازه نمیدهند لذت ببریم و راحت و آسوده نفس بکشیم، این طرف و آنطرف بکشیم. ما فقط یکبار به دنیا میآییم و باید تا آنجا که میشود خوب باشیم و خوب زندگی کنیم. خوب زندگی کردن فقط وابستگیها و داشتههای مادی نیست. باید عاشق بود. باید زندگی کرد و ارزش لحظهها را درک کرد. باور کنید میشود بدون خیلی چیزها زندگی کرد و کمبودی هم حس نکرد. دیدن زیبایی زندگی آدمی نیستم که فقط غر بزنم و از بدی چیزها بگویم. اینکه خوبیهای اتفاقات دوروبرمان را نبینیم و فقط به بدیهای آن فکر کنیم باعث میشود نتوانیم از زندگی لذت ببریم. زندگی پر از چیزهای خوبی است و ما گاهی آنقدر مشغول بدیها و غمهایش میشویم كه آنها را نمیبینیم؛مثلا درباره همین فضاهای مجازی، من همانقدر که از فضای مجازی لذت میبرم و چیز یاد میگیرم، میتوانم در آن نقایص را ببینم و آن را رد کنم. مهم این است که ما چگونه رفتار میکنیم. همه چیز آنقدرها بد نیست که تصور میکنیم.
ماجرای پشت و خنجر به نظرم بعضی حرفهایی که گفته میشود و بعضا خود دوستان سینمایی عنوان میکنند، مصداق بارز خیانت کردن است. اینکه درباره پشت صحنه سینما حرفهای بدی بزنیم که اعتماد خانوادهها و مردم نسبت به آن از بین برود بسیار ناجوانمردانه است. خودمان که نباید به خودمان از پشت خنجر بزنیم. اینکه اتفاقات بد و بزهها را فقط مختص یک کار بدانیم و طوری وانمود کنیم که اجر و زحمت شبانهروزی یک عده کثیری از بین برود، حمایت از سینما و حرف حق زدن نیست. بهتر است قبول کنیم که اگر در عرصهای به جایی نمیرسیم میتواند از بیاستعدادی خودمان باشد. نمیتوان گفت هر کسی به موفقیت رسیده پول و رابطهای پشت سرش بوده است.
بابی فیشر بابی فیشر نابغه شطرنج، دانش آموز نا آرامی که مدرسه را ناتمام گذاشت و پیروزی سال ۱۹۷۲ او بر بوریس اسپاسکی روسی توفیق غرب بر بلوک شرق در اوج جنگ سرد دو جناح تلقی شد. نام کامل: رابرت جیمز بابی فیشر کشور: ایالات متحده آمریکا - ایسلند تولد: ۹ مارس ۱۹۴۳ - شیکاگو , ایلینوی مرگ: ۱۷ ژانویه ۲۰۰۸ (۶۴ سال) - ریکیاویک , ایسلند عنوان: استادبزرگ شطرنج قهرمانی شطرنج جهان: ۱۹۷۲-۱۹۷۵
بابی فیشر نابغه شطرنج، دانش آموز نا آرامی که مدرسه را ناتمام گذاشت و پیروزی سال ۱۹۷۲ او بر بوریس اسپاسکی روسی توفیق غرب بر بلوک شرق در اوج جنگ سرد دو جناح تلقی شد و خود در سال های بعد به نماد مسلم مبارزه با آمریکا و افشاگر جنایات آنها بدل شد، بر خلاف زمان حیاتش مرگ آرام و خاموشی را در ۶۴ سالگی در ایسلند تجربه کرده است. فیشر که با غلبه بر اسپاسکی در سال ۷۲ قهرمان شطرنج جهان شد و تا ۱۹۷۵ این عنوان را در اختیار داشت، جمعه ۲۹ دی ماه بر اثر بیماری کلیوی در کشور مذکور، جایی که پیروزی بزرگ ۳۶ سال پیش او بر حریف روس در آن مکان شکل گرفته و در ،۲۰۰۵ در اوج تقابل فیشر با دولت آمریکا به وی مأوا و پناهندگی اجتماعی داده بود، جان باخت. فیشر در ماه های اخیر بیمار و اغلب بستری بود و خبر آن نیز در سایت های اینترنتی شطرنج آمده بود و دوستداران این ورزش فکری از آن مطلع شده بودند. با این حال به گفته اینار اینارسون سرکرده گروهی که در سال های اخیر روند کوشش برای اهدای پناهندگی و تابعیت ایسلند به فیشر را هدایت می کرد، وی مردی نبود که به دنبال توجه و رسیدگی پزشکان و درمان خویش باشد و اصولاً به داروها و روش معالجه غربی ها اعتقادی نداشت. ● حضور در بلگراد فیشر افسانه ای، در سال ۱۹۹۲ یعنی در بیستمین سالگرد مبارزه تاریخی اش با اسپاسکی، در بلگراد ظاهر شد تا دوباره با وی دیدارهایی (دوستانه) داشته باشد، اما این مسئله در تعارض با قواعد بین المللی و نوع سیاست گذاری دولت آمریکا در آن زمان بود که سفر اتباع این کشور را به یوگسلاوی در اوج جنگ بالکان غیر قانونی می شمرد. بنابراین فیشر از آن زمان به بعد از جانب آمریکا یک قانون شکن شمرده شد و تحت پیگرد قرار گرفت. این مسئله سبب گشت او مثل سال های ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۲ در اکثر اوقات ناپدید و در عزلت باشد، ولی هر از چندگاه در مصاحبه هایی با رادیو فیلیپین دولت زیاده خواه آمریکا را بکوبد و صهیونیست ها را مشتی سارق و جانی بنامد. این چنین بود که وقتی در سال ۲۰۰۴ با یک پاسپورت منقضی شده آمریکایی در فرودگاه ناریتای ژاپن دستگیر شد، تلاش زیادی از سوی آمریکایی ها برای دیپورت شدن او به آن کشور و محاکمه شدنش به جرم های فوق صورت گرفت، اما فیشر از این قضیه رست و پس از ۹ ماه بلاتکلیفی با کمک و مشارکت دولت ایسلند، به آن کشور بازگشت و تا آخرین روز ناآرام و پر ماجرای زندگی اش در همان جا ماند. ● بزرگ ترین افسوس گری کاسپاروف شطرنج باز معروف روسی که از ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۴ قهرمان شطرنج آماتوری جهان و از آن تاریخ تا اوایل دهه جاری قهرمان شطرنج حرفه ای دنیا شناخته می شد، گفته است: «فیشر را باید پیشاهنگ و حتی پایه گذار شطرنج حرفه ای نامید، هرچندصحبت های بی پروای او در عمل یک عامل تبلیغی مناسب برای این رشته ورزشی خاص تلقی نمی شدند. بزرگترین افسوس من این است که او را هرگز از نزدیک ملاقات نکردم.» خیلی ها فیشر را بهترین شطرنج باز تاریخ می انگارند و خود او نیز با شیطنت خاصی همین ادعا را مطرح می کرد، ولی زندگی نا آرام و ایده های خاص فیشر، او را پس از اوجگیری خیره کننده اوایل دهه ۱۹۷۰ به سمت سراشیبی و ناکامی سوق داد. گفته می شود که هوش ذاتی و IQ او از آلبرت اینشتین هم بالاتر بوده و بر این اساس تصور می گشت که ثروت بزرگی را خواهد اندوخت. با این حال او به این امر نائل نشد و در حالی پول های کلان برای هر مسابقه خود طلب می کرد که مشابه ارقام درخواستی وی بیشتر در عرصه بوکس مشاهده می شد. این گونه رفتارها و برخوردها قطعاً باعث بهم ریختن تعادل و انسجام رقبایش و شکست آنها در برابر فیشر می شد. اما در عین حال او را از اکثریت مردم دور می ساخت و تنها کسانی که برای فیشر باقی مانده بودند، تعداد اندکی دوستان نزدیک وی و برخی دوستداران پر و پا قرص شطرنج بودند. ● بدون وقت برای شطرنج قدر مسلم این که فیشر مخالف درجه اول صهیونیسم بود و از هر فرصتی برای بیان مضار و جنایات آنها سود می جست و دائماً در این زمینه روشنگری می کرد. اظهارات ضدآمریکایی فیشر نیز پیوسته بیشتر می شدند که هر چند امور بسیار پرارزشی بودند و پرده از تخلفات گسترده آمریکایی ها و دستیاران اسرائیلی آنها برداشت اما به اعتقاد کاسپاروف سبب می شد که دیگر وقت لازم را به شطرنج اختصاص ندهد و تخصص اول خود را کنار بگذارد؛ تخصصی که باعث شد وی در نبرد تاریخی اش با اسپاسکی در سال ۱۹۷۲ به رغم حضور یک لشکر مشاور و همراه و مربی و کارشناس در کنار شطرنج باز شوروی، بر این رقیب چیره و قهرمان جهان شود. با این حال شکی نیست که فیشر عمداً و یا غیرآگاهانه به بهترین شکل از مسائل حاشیه ای برای تضعیف اسپاسکی (و هر حریف دیگر خود) سود می جست و با از بین بردن تمرکز آنها به آنچه می خواست، می رسید. او در همان نبرد تاریخی آن قدر بر سر شرایط و حتی میزان نور و روشنایی محل برگزاری مسابقه چانه زد که در نهایت بازی او با اسپاسکی به یک اتاق پشتی و دور از دوربین های تلویزیونی و عکاسی منتقل شد و در چنین مکانی بود که او توانست عقب ماندگی ۰-۲ اولیه خود را در برابر اسپاسکی جبران و در نهایت صاحب پیروزی ۸/۵ – ۱۲/۵ در برابر این رقیب روسی در ۲۱ بازی فیمابین دو طرف شود. ● وقف شطرنج با این وجود کاسپاروف که در آن زمان در هیئت یک نوجوان مسابقه دو غول شطرنج در ریکیاویک را تماشا و تعقیب می کرد، می گوید چیزی که بیش از سایر عوامل چشم وی را در آن سری دیدارها گرفت، تخصص درجه اول فیشر و وقف و مصروف بودن وی به آن بازی ها و به شطرنج بود و این ویژگی فیشر که هر چه فکر و انرژی داشت، صرف کسب پیروزی در آن نبرد می کرد، بیش از هر چیزی برای او جلب کننده بود. کاسپاروف در دل زمستان ۲۰۰۸ و چند روز پس از مرگ نابغه شطرنج می گوید: «فیشر مهارت غیرقابل انکاری در بررسی صفحه شطرنج و حرکت مهره های خود بر روی آن داشت و این خصلت را به خوبی با فاکتور جنگ روانی و ستیزهای روحی همراه می ساخت و از این طریق تبدیل به بازیکنی غیرقابل دستیابی می شد.» «سه وی توزار گلیگوریچ» دوست سال های طولانی فیشر نیز با این گمانه زنی موافق بود و می گفت: «فیشر بسیار محکم و قوی از مواضع و محل استقرار مهره هایش روی صفحه شطرنج دفاع می کرد و حاضر به قربانی کردن هر چیزی بود و در این گونه مسائل استاد نشان می داد.» ● کاراکتر ناآرام با این حال فیشر بعد از کسب عنوان جهانی در سال ۱۹۷۲ دیگر حاضر نشد آن طور که باید و شاید در صحنه حاضر باشد و چون در سال ۷۵ از رویارویی با کارپوف سرباز زد، مقام قهرمانی جهان را به این حریف سپرد. پس از آن بود که فیشر ناپدید و کمتر در اجتماعات رؤیت شد و حالت پارانویا و نگرانی های افراطی وی زمانی فزونی گرفت که در سال ۱۹۸۱ قیافه بی نظم و موهای به هم ریخته او بهانه ای برای اشتباه گرفتن وی با یک سارق بانک در ایالت کالیفرنیای آمریکا شد و فیشر مطمئن گشت که دست هایی علیه وی در کار است و رسانه های آمریکا را متهم به مسموم کردن افکارعمومی علیه خویش کرد. او بخصوص از این قضیه ناراحت بود که چرا این رسانه ها در توصیف وی مکرراً از واژه های «عجیب و غریب» و «غیرعادی» و «دیوانه وار» سود می جویند و به چه سبب اصرار در به تصویر کشیدن یک کاراکتر ناآرام از وی دارند. در سال ۱۹۹۲ که فیشر با نادیده گرفتن تذکر اکید دولت آمریکا برای مسابقه ای تکراری اما دوستانه با اسپاسکی به یوگسلاوی رفت، وقتی متن تذکرنامه این دولت را به فیشر نشان دادند، او آن را فاقد کوچک ترین ارزشی توصیف کرد و آن ورقه را به گوشه ای پرت کرد و سپس اسپاسکی را از نو برد و این بار ۳ میلیون دلار دستمزد گرفت و قول داد که حتی یک دلار آن را نیز به عنوان مالیات نپردازد و چنین نیز کرد. ● بعد از ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۱ بعد از واقعه ۱۱ سپتامبر فیشر در یک برنامه رادیویی در فیلیپین اتفاق مذکور را رویدادی عالی خواند و گفت : فقط این گونه مسائل سبب خواهد شد که دولت تروریستی آمریکا سر جایش بنشیند و صهیونیست ها که دستی در این دولت دارند، تنبیه شوند. با این حساب دولت آمریکا بیش از هر زمانی وی را تعقیب می کرد و خواستار بازداشت و محاکمه وی بود و رفتن او به ایسلند تنها گزینه ای بود که وی داشت. اما به گفته اینارسون او از این شرایط نیز راضی نبود، زیرا به نظر می رسید که داخل این کشور محبوس شده و حق سفر ندارد. سفر تازه و آخر او، این مشکل را هم حل کرده است.